کلمه جو
صفحه اصلی

گمرک چی

فارسی به انگلیسی

customs officer, customs appraisor or assessor, customs officer, custom appraisor or assessor

فرهنگ فارسی

( اسم ) متصدی گمرک مامور گمرک .

لغت نامه دهخدا

گمرکچی. [ گ ُ رُ ] ( اِ مرکب ) بازگیر. باج گیر. باربان. راه دار. مکاس. عشار. کسی که در گمرک کار میکند.کسی که متصدی امور گمرک است. و رجوع به گمرک شود.


کلمات دیگر: