نتانت گندیدگی گنده شدن .
نتونت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نتونت . [ ن ُ ن َ ] (ع مص ) نتانت . نتن . گندیدگی . گَنده شدن . (یادداشت مؤلف ).
نتونت. [ ن ُ ن َ ] ( ع مص ) نتانت. نتن. گندیدگی. گَنده شدن. ( یادداشت مؤلف ).
نتونة. [ ن ُ ن َ ] ( ع مص ) گَنده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نتانة. ( المنجد ).
نتونة. [ ن ُ ن َ ] ( ع مص ) گَنده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نتانة. ( المنجد ).
کلمات دیگر: