کرظ. [ ک َ ] (ع مص ) طعن کردن در ناموس و آبروی کسی . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
کرظ
لغت نامه دهخدا
کرظ. [ ک َ ] ( ع مص ) طعن کردن در ناموس و آبروی کسی. ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
کرظ. [ ک ِ ] ( ع ص ) طعن کننده در حسب مردم. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).گویند: هو کرظ حسب ؛ ای یکرظه. ( از اقرب الموارد ).
کرظ. [ ک ِ ] ( ع ص ) طعن کننده در حسب مردم. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).گویند: هو کرظ حسب ؛ ای یکرظه. ( از اقرب الموارد ).
کرظ. [ ک ِ ] (ع ص ) طعن کننده در حسب مردم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).گویند: هو کرظ حسب ؛ ای یکرظه . (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: