( کرسوفة ) کرسوفة. [ ک ُ ف َ ] ( ع اِ ) مؤنث کرسوف. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کرسوف شود.
کرسوفه
لغت نامه دهخدا
کرسوفة. [ ک ُ ف َ ] (ع اِ) مؤنث کرسوف . (از اقرب الموارد). رجوع به کرسوف شود.
کلمات دیگر:
کرسوفة. [ ک ُ ف َ ] (ع اِ) مؤنث کرسوف . (از اقرب الموارد). رجوع به کرسوف شود.