( مصدر ) ۱ - آسودن آسایش یافتن . ۲ - آرام گرفتن آرام یافتن .
رکون
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(رُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - آسودن ، آرام یافتن . ۲ - به سوی کسی یا چیزی متمایل شدن .
لغت نامه دهخدا
رکون. [ رُ] ( ع مص ) میل کردن بسوی کسی و آرمیدن. قال اﷲ تعالی : و لاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار ( قرآن 113/11 ). ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). آرام گرفتن و میل کردن به چیزی. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). میل کردن به چیزی. ( از ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی 53 ). میل کردن بسوی کسی و آرام شدن. و از آن است : «هو راکن الی فلان و راکن الیه ». ( از اقرب الموارد ). چسبیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). چفسیدن. گراییدن و میل کردن.
- رکون داشتن ؛ میل داشتن. اعتماد داشتن :
وصف حیوانی بود بر زن فزون
زآنکه سوی رنگ و بو دارد رکون.
ذره ای بالا و آن دیگر نگون
جنگ فعلی شان ببین اندررکون.
آن بود که می نجنبد در رکون.
- رکون داشتن ؛ میل داشتن. اعتماد داشتن :
وصف حیوانی بود بر زن فزون
زآنکه سوی رنگ و بو دارد رکون.
مولوی.
|| ( اِمص ) اطمینان. سکون. ( یادداشت مؤلف ) : ذره ای بالا و آن دیگر نگون
جنگ فعلی شان ببین اندررکون.
مولوی.
پس نشان نشف آب اندر غصون آن بود که می نجنبد در رکون.
مولوی.
فرهنگ عمید
۱. متمایل شدن به سوی کسی یا چیزی.
۲. آرام گرفتن، آرام یافتن.
۲. آرام گرفتن، آرام یافتن.
دانشنامه عمومی
مختصات: ۳۶°۳۵′۳۸″ شمالی ۵۲°۳۷′۱۷″ شرقی / ۳۶٫۵۹۳۸۹°شمالی ۵۲٫۶۲۱۳۹°شرقی / 36.59389; 52.62139
رکون، روستایی است از توابع بخش رودبست شهرستان بابلسر در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان پازوار قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۹۳نفر (۴۹خانوار) بوده است.
رکون، روستایی است از توابع بخش رودبست شهرستان بابلسر در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان پازوار قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۹۳نفر (۴۹خانوار) بوده است.
wiki: رکون
گویش مازنی
/rakoon/ از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
کلمات دیگر: