عنو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عنو. [ ع ِن ْوْ ] (ع اِ) کرانه ٔ آسمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جانب و ناحیه و کرانه ٔ آسمان . (ناظم الاطباء). واحد أعناء، و آن جوانب و نواحی باشد. (از اقرب الموارد). || عنو من الناس ؛ گروه مردمان از قبایل مختلف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عَنا. (اقرب الموارد). رجوع به عنا شود. ج ، أعناء. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
عنو. [ ع ُ ن ُوو] ( ع مص ) بندی گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اسیر گشتن. ( از اقرب الموارد ). || فروتنی و خواری نمودن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و از آن جمله است گفتار خداوند متعال : «و عنت الوجوه للحی القیوم » . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یعنی رویها خوار و فروتن شدند برای خداوند زنده پایدار. || آشکار کردن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برآوردن چیزی را. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). خارج کردن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || رویانیدن زمین گیاه را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): لم تعن بلادنا بشی ٔ؛ بلاد ما چیزی نمیرویاند. ( از اقرب الموارد ). || شمیدن سگ چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). پیش آمدن سگ بسوی چیزی و بوییدن آنرا. ( از اقرب الموارد ). || پدید آمدن گیاه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || ضبطآب کثیر نتوانستن مشک ، پس برآمدن آب از آن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فرودآمدن کارها بر کسی. ( از منتهی الارب ) ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دشوار گردیدن کار بر کسی. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || مهم گشتن کار برای کسی. ( از اقرب الموارد ). عَناء. رجوع به عناء شود.
عنو. [ ع ُ ن ُوو] (ع مص ) بندی گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسیر گشتن . (از اقرب الموارد). || فروتنی و خواری نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و از آن جمله است گفتار خداوند متعال : «و عنت الوجوه للحی القیوم » . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یعنی رویها خوار و فروتن شدند برای خداوند زنده ٔ پایدار. || آشکار کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برآوردن چیزی را. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). خارج کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). || رویانیدن زمین گیاه را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): لم تعن بلادنا بشی ٔ؛ بلاد ما چیزی نمیرویاند. (از اقرب الموارد). || شمیدن سگ چیزی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیش آمدن سگ بسوی چیزی و بوییدن آنرا. (از اقرب الموارد). || پدید آمدن گیاه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || ضبطآب کثیر نتوانستن مشک ، پس برآمدن آب از آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرودآمدن کارها بر کسی . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دشوار گردیدن کار بر کسی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مهم گشتن کار برای کسی . (از اقرب الموارد). عَناء. رجوع به عناء شود.