نحيف , داراي چشمان فرو رفته , رام نشده
منهک
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
منهک. [ م ُ هََ ک ک ] ( ع ص ) پیوندهای گشاده شونده وقت ولادت. ( آنندراج ). پیوندهای زن که در هنگام ولادت گشاده شده باشد. ( ناظم الاطباء ). || شتر بر زمین چسبنده وقت فروخفتن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مست شونده. ( آنندراج ). مست شده از شراب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به انهکاک شود.
کلمات دیگر: