کلمه جو
صفحه اصلی

اندروایی

فارسی به انگلیسی

fluster

فارسی به عربی

تعلیق

مترادف و متضاد

suspension (اسم)
متارکه، وقفه، تعلیق، ایست، توقف، تاخیر، تعطیل، بی تکلیفی، اندروایی، اویزانی، سوسپانسیون، اندروا، اویزش

suspense (اسم)
در حال تعلیق، اندروایی، اویزانی

فرهنگ فارسی

سرگشتگی و حیرانی . بی حواسی آرزو . یا سرنگونی .

لغت نامه دهخدا

اندروایی. [ اَ دَ ] ( حامص مرکب ) سرگشتگی و حیرانی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). بی حواسی. ( ناظم الاطباء ) :
ز اندروایی ار خواهی نجاتی
ترا باید ز جود او براتی.
شاکر بخاری.
|| آرزومندی و حاجت. ( فرهنگ سروری ). آرزومندی و نیازمندی. ( مؤید الفضلاء ). حاجتمندی. || سرنگونی. ( برهان قاطع ). سر فروافکندگی و واژگونی. ( ناظم الاطباء ). نگون آویختگی. ( فرهنگ سروری ). سرنگونی . || ( اِ مرکب ) آرزو. ( برهان قاطع ). آرزو و خواهش و میل. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: