کلمه جو
صفحه اصلی

دهن کجی کردن

فارسی به انگلیسی

to grimace, to make grimaces, to make faces


mug, to grimace, to make grimaces, to make faces

مترادف و متضاد

wry (فعل)
خم کردن، پیچ خوردن، چرخیدن، به اطراف چرخاندن، دهن کجی کردن، اریب شدن

پیشنهاد کاربران

کژ کردن دهن ؛ بقصد ریشخند و استهزا، شکل کج بدهان دادن :
آن دهن کژ کرد و از تسخر بخواند
نام احمد را دهانش کژ بماند.
مولوی.


کلمات دیگر: