انطباقی، وفقی، قابل تطبیق، توافقی، سازوار پذیر، دارای قوهء تطابق
توافقی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
هارمونیک
لغت نامه دهخدا
توافقی. [ ت َ ف ُ ] ( ص نسبی ) هارمونیک. رجوع به هارمونیک شود.
پیشنهاد کاربران
Cross
اصطلاح اماری
اصطلاح اماری
contingency
معامله کردن
هیچ چیزی نگفتین
کلمات دیگر: