مترادف فرضی : موهوم، نظری، واهی
متضاد فرضی : حقیقی
برابر پارسی : گمانی، پنداری، انگاری، پندارین
supposed, imaginary, assumed
assumed, hypothetical, presumptive, putative, supposed, theoretical
موهوم، نظری، واهی ≠ حقیقی
فرضی . [ ف َ رَ ] (اِخ ) عبیداﷲبن محمدبن احمدبن محمدبن علی بن مهران الفرضی المقری ٔ البغدادی ، مکنی به ابواحمد. امامی فاضل و پرهیزگار و ثقه بود. از قاضی ابوعبداﷲ محاملی و یوسف بن یعقوب بن اسحاق البهلول و جز آنان حدیث شنید. ابومحمد الخلال و ابوالقاسم ازهری را از وی روایت است . وی در شوال سنه ٔ 460 هَ .ق .به سن 82سالگی درگذشت . (اللباب فی تهذیب الانساب ).
فرضی . [ ف َ رَ ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی القلصادی ، مکنی به ابوالحسن . او را کتابی در فرائض مذاهب چهارگانه ٔ سنت است به نام «شرح فرائض الشیخ خلیل الممالکی ». (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1445).
فرضی . [ ف َ رَ ضی ی ] (ع ص نسبی ) دانای علم فرائض . (منتهی الارب ). فرایضی . (سمعانی ). العارف بالفرائض . (اقرب الموارد). رجوع به فرایض و فرایضی شود.
پندارین