کلمه جو
صفحه اصلی

فراوان شدن

مترادف و متضاد

abound (فعل)
فراوان بودن، زیاد بودن، وفور داشتن، تعیین حدود کردن، فراوان شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بسیار شدن وفور یافتن .


کلمات دیگر: