کلمه جو
صفحه اصلی

فراکاشتن

فارسی به عربی

زرع

مترادف و متضاد

transplant (فعل)
مهاجرت کردن، کوچ دادن، پیوندزدن، نشا کردن، در جای دیگری نشاندن، نشاء زدن، فراکاشتن


کلمات دیگر: