کلمه جو
صفحه اصلی

کاست


مترادف کاست : کاهش، کمی، نقصان، طبقه | نوار

متضاد کاست : افزایش

فارسی به انگلیسی

decrease, loss, reduction, subtraction

reduction, subtraction


decrease, loss


فارسی به عربی

کاسیة

مترادف و متضاد

۱. کاهش، کمی، نقصان
۲. طبقه ≠ افزایش


casket (اسم)
تابوت، جعبه کوچک جای جواهرات، جعبه کوچک، جعبه جواهر، کاست، صندوق یا تابوت

cassette (اسم)
جعبه کوچک جای جواهرات، کاست

sagger (اسم)
کاست

کاهش، کمی، نقصان ≠ افزایش


طبقه


نوار


فرهنگ فارسی

کمی، کاهش(کم وکاست )کاستی:کمی، کم شدگیبه معنی کجی وتقلب ودروغ هم گفته شده
( مصدر اسم ) ۱ - کاهش نقصان : [ گر چه اندوه تو و بیم تو از کاستن است از فزوده ز چرا چاره نیابی تو ز کاست ? ] ( ناصر خسرو ) ۲ - ( صفت ) کم اندک مقابل افزون : [ ببند ای پسر . دجله در آب کاست که سودی ندارد چو سیلاب خاست ] . ( بوستان ) ۳ - ( اسم ) کاسته کم شده نقصان یافته . ۴ - کم کردن تفریق مقابل بر افزود جمع ( التفهیم . مقدمه ص قعب ) یا کاست و فزود . کاستن و فزودن . یا دیوان کاست و فزود . دیوانی بود که در آن خراج هر یک از ارباب میاه و آنچه میکاسته یا می فزوده و یا از نامی بنام دیگری تحویل میشده : ضبط میکرده اند کستفزود کستبزود کاست افزود .

فرهنگ معین

(س ) [ فر. ] (اِ.) محفظة کوچک که در آن نوار فیلم یا نوار ضبط صوت قرار دارد، پوش نوار (فره ).


(سْ تْ) (مص م .) کاهش ، نقصان .


(سْ تْ ) (مص م . ) کاهش ، نقصان .
(س ) [ فر. ] (اِ. ) محفظة کوچک که در آن نوار فیلم یا نوار ضبط صوت قرار دارد، پوش نوار (فره ).

لغت نامه دهخدا

کاست.( مص مرخم ، اِمص ) کاستن. کاهیدن. نقصان :
چو خورشید بی کاست بادی و راست
بداندیش چون ماه بگرفته کاست.
اسدی.
گرچه اندوه تو و بیم تو از کاستن است
ای فزوده ز چراچاره نیابی تو ز کاست.
ناصرخسرو.
ازیرا که همچون گیا در جهان
رونده ست همواره بیشی و کاست.
ناصرخسرو.
آفت کاست یافت بر من دست
انده خواست گشت بر من چیر.
مسعودسعد.
گر شمع تویی مرا چرا باید سوخت
ور ماه تویی مرا چرا باید کاست.
امیر معزی ( از جهانگیری ).
زآنکه در حسن برافزونی و بر کاست نه ای
من بعشق تو بر افزونم و بر کاست نیم.
سوزنی.
|| ( اِ ) کم. ناقص. مقابل فزود :
هست لایق با چنین اقرار راست
آن نصیحت ها و آن کردار کاست.
مولوی.
دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست
کو بدریاها نگردد کم و کاست.
مولوی.
ببند ای پسر دجله در آب کاست
که سودی ندارد چو سیلاب خاست.
سعدی ( بوستان ).
|| ( ن مف ) کاسته. گمشده. ( جهانگیری ). نقصان یافته. || ( فعل ) ماضی کاستن. ( برهان ) :
یکی مرغ بر کوه بنشست و خاست
چه افزود بر کوه و از وی چه کاست.
نظامی ( اقبالنامه ص 247 ).
نانم افزود و آبرویم کاست
بی نوائی به از مذلت خواست.
سعدی.
|| ( اِ ) دروغ باشد که عربان کذب گویند. ( برهان ). گاهی افاده معنی دروغ و کج نیز کند. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. دارای کمی؛ ناقص.
۲. (اسم مصدر) [قدیمی] کمی‌؛ کاهش.


محفظۀ پلاستیکی مستطیل‌شکل و کوچک دارای دو قرقره که نوار به دور آن‌ها پیچیده می‌شود.


۱. دارای کمی، ناقص.
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] کمی ، کاهش.
محفظۀ پلاستیکی مستطیل شکل و کوچک دارای دو قرقره که نوار به دور آن ها پیچیده می شود.

دانشنامه عمومی

کاسْت نوعی نظام اجتماعی است. در این نظام مزایای اجتماعی بر اساس نقش های انتسابی توزیع می شود. در نظام کاسْت، افراد عضو در رتبه های مختلف، حق گذر به رتبه های دیگر را ندارند و باید شرایط ویژه ای را در رفتار و اعمال خود و رابطه با اعضای رتبه های دیگر رعایت کنند. کاسْت، انتساب سالاری است و ضدّ شایسته سالاری است.
ورن (هندوئیسم)
درون همسری
کاسْت برپایهٔ گزارش یونیسف و دیدبان حقوق بشر ۲۵۰ میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است.
نخستین نظام کاست در بین نژاد آریایی هند وجود داشته است. برهمن ها (روحانیون مذهبی)، راجپوت و کشاتریا (جنگ آوران)، ویس ها (پیشه وران)، شودراها (اسیران و بردگان) و پاری ها (نجس ها یا دراویدی ها) رتبه های این نظام کاست بودند.
در دین هندو، این طبقه بندی در وداها آمده است و مردم در هر یک از این طبقات که به دنیا بیایند نباید به شغل افراد طبقۀ دیگر وارد شوند و نیز اجازه ندارند که با افراد طبقۀ دیگر ازدواج کنند.طبق آموزه های دین هندو، اعمال و رفتار ما و کارمایی که در این جهان گردآوری می کنیم تعیین می کند در زندگی بعدی در کدام طبقه قرار گیریم.

دانشنامه آزاد فارسی

کاسْت (caste)
(از ریشۀ پرتغالیِ casta به معنی «نژاد») نظام های قشربندی اجتماعی تقسیم کنندۀ جامعه به گروه هایی مجزا، براساس ازدواج، تبار و شغل. نظام کاستی در آسیای جنوبی بسیار رایج است، اما در برخی از جوامع دیگر مثل مالی و روآندا، و در گذشته، در مناطقی چون ژاپن و افریقای جنوبی، و نیز در بین نَچِزها دورۀ تبعیض نژادی وجود داشته است. ریشۀ نظام کاستی در جوامع هندو به عصر باستان می رسد. در سنّت هندی، جامعه به چهار وَرنَه (طبقۀ اجتماعی و، در اصل، به معنی رنگ، با اشاره به رنگ جامگان هر کاست) تقسیم می شود که عبارت اند از برهمن ها (روحانیان)، کشتریه ها (بزرگان و جنگجویان)، ویشهها (بازرگانان و کشاورزان) و شودرهها (خدمه). به این چهار کاست، گروه پنجمی نیز اضافه می شود که هاریجانها (نجس ها) هستند. زیرگروه های هر کاست را جتی می نامند. شمار این جتی ها بیش از ۳ هزار است و هریک شغل و حرفه ای خاص دارد. در باورهای هندو، دارما، یا راه مقدس در زندگی انسان ها، نه فقط به مرحلۀ زندگی (آشرمه) هر مرد و زنی، بلکه به کاست آن ها بستگی دارد. هرکس موظف است از قوانین کاستی که در آن زاده شده است تبعیت کند و با این کار از قوانین زاده شدن مجدد خود نیز پیروی کرده است. به همین دلیل، هندوها عقیده دارند که هرکس باید صرفاً با افراد هم کاست خود درآمیزد و ازدواج کند. عضویت افراد در هریک از جتی ها امری مادرزاد است و امکان تغییر جتی به طرف پایین یا بالا بسیار اندک است. تنها حالت چنین تغییری زمانی است که زنی با برخورداری از جهیزیه ای بسیار بزرگ اجازه می یابد با فردی از کاست بالاتر از خود ازدواج کند. هر جتی، همان گونه که شغلی خاص داشت، از نظام ویژه ای نیز از لحاظ حقوقی و ارث گذاری برخوردار بود که به آن جاجمانی گفته می شد. هندوها اعتقاد داشتند که هریک از کاست ها دارای «جوهرهایی خاص»اند (این جوهرها به نظر آنان در اجزایی از بدن مثل مو، عرقِ تن، آب دهان و سایر ترشحات کالبدی وجود دارد و ممکن است از راه غذا و آب از یک فرد به فرد دیگر منتقل شوند). این جوهرها نباید از طریق آمیزش اعضای کاست ها با یکدیگر، آلوده شوند. برای جلوگیری از این امر، اعضای کاست باید برخی از رسوم را رعایت کنند؛ مثلاً از بعضی عادت های غذایی یا از روش هایی خاص در پوشاک تبعیت کنند، شغل خاصی را که به کاست خودشان تعلق دارد اختیار کنند و تنها در درون کاست خود ازدواج کنند. هندوها اعتقاد داشتند که اگر قوانین کاست خود (و دقیق تر، قوانین جتی خود) را رعایت کنند، در تولد مجددشان در کاست بالاتری زاده خواهند شد و اگر فردی بتواند وظایف خود را به بهترین شکل به انجام برساند، ممکن است حتی از چرخۀ زایش های پی درپی نجات یابد و به خداوند بپیوندد. در سنت هندو، این باور وجود دارد که چهار کاست اصلی از چهار اندام پوروشا(خداوند خالق) سرچشمه گرفته اند که به ترتیب عبارت اند از سر، بازوان، ران ها و پاها. برهمنان، که در رأس نظام کاستی قرار دارند، واسطۀ میان جهان انسانی و جهان الهی پنداشته می شوند و خالص ترین کاست به حساب می آیند. برعکس، هاریجان به معنای «کودکان خدا»، نامی که گاندی بر آن ها گذاشت در پایین ترین ردۀ این نظام قرار گرفته اند. آنان احتمالاً ساکنان بومی سرزمین هند پیش از ورود اعضای کاست های دیگر بوده اند. به این افراد نام های دیگری چون کاست های سلسله مراتبی، طبقۀ محروم و یا نجس ها نیز می دهند. نجس ها کثیف ترین و حتی توهین آمیزترین کارها را انجام می دهند، کارهایی مثل حمل کود، زباله کشی، شستن آبریزگاه ها و ...؛ کارهایی که تماس با آن ها و حتی نگاه به آن ها از نظر دیگران اسباب نجسی و ناپاکی است. مردم عادی به نجس ها به عنوان نژادی متفاوت نگاه می کنند و معتقدند که آنان باید جدا از سایر جتی ها زندگی کنند. اِعمال تبعیض در مورد نجس ها پس از استقلال هند در ۱۹۴۷ غیرقانونی اعلام شد، اما در واقعیت همچنان باقی مانده است. در سال های اخیر، ایجاد مشاغل متعدد در بخش های اقتصادی جدید، که از کنترل کاست ها خارجند، سبب شده است که رابطۀ بین کاست ها و شغل افراد، به ویژه در شهرها، به شدت تضعیف شود. البته هنوز اکثر هندوها با ازدواج های بین کاستی، که روبه افزایش است، مخالفند. امروزه معیارهای دیگری چون تحصیلات، شغل و درآمد در ازدواج اهمیت یافته اند. با این وصف، از آغاز استقلال هندوستان تاکنون، نظام کاستی همواره خود را با روش هایی متفاوت نوسازی کرده و تداوم داده است. مهم ترین این روش ها ایجاد سهمیه های کاستی برای استخدام کارمندان در اداره های دولتی، و بسیج اعضای کاست برای رأی دادن به هم کاستی هایشان در انتخابات دموکراتیک است.

پیشنهاد کاربران

کاست: caste نابرابری ها در همه جوامع انسانی وجود دارند. حتی در فرهنگ هایی که اختلاف در ثروت و دارایی وجود نداشته باشد نابرابری میان افراد به لحاظ مرد یا زن بودن یا پیر و جوان بودن وجود دارد. جامعه شناسان برای توصیف نابرابری ها از واژه قشربندی اجتماعی استفاده می کنند. قشربندی را می توان به عنوان نابرابری های ساختارمند میان گروه بندی های مختلف مردم تعریف کرد. جوامع را می توان متشکل از قشرهایی به صورت سلسله مراتب در نظر گرفت که قشرهای ممتاز در بالا و قشرهای کمتر ممتاز نزدیک به پایین قرار گرفته اند.
چهار نظام اساسی قشربندی وجود دارد:
1 ) بردگی.
2 ) کاستی.
3 ) رسته ای.
4 ) طبقه ای.
گاه دو نوع قشر همزمان در یک جامعه به وجود می آید.
کاست بیش از همه با فرهنگ های شبه قاره هند در ارتباط است گرچه خود یک واژه هندی نبوده اما از واژه کاستا ( casta ) در زبان پرتغالی به معنای نژاد ( race ) یا گوهر پاک ( pure stock ) گرفته شده است. یک کاست در کل جامعه عبارت از گروه اجتماعی بسته ای است که درون همسری در آن معمول می شود. یعنی افراد تنها از گروه خود و از بین خویشاوندان همسر انتخاب کرده و ازدواج می کنند. افراد یک کاست مشاغل، اعتقادات و آداب و مناسک و سنتی ویژه دارند. هیچ کس نمی تواند از کاستی به کاست دیگر راه یابد، انسان ها در یک کاست متولد می شوند و تا پایان حیات در آن می مانند.
اصطلاح کاست مخصوصاً در مورد نظام سنتی قشربندی اجتماعی در هند به کار می رود، لیکن در همین واژه دو واقعیت مهم به طور پیوسته و ضمناً مشخص در هم ادغام گردیده اند: «وارنا» به معنی رنگ که طبقه و مسلک را در جامعه می رساند و «جاتی» به معنای تولد که دقیقاً معنای کاست از آن برمی آید. هر کاست با اعمال قواعدی که در آن وجود دارد به شدت از درون همسری حراست می کند.
چهار گروه بزرگ «وارنا» وجود دارند که خود به هزاران «جاتی» تقسیم می شوند. چهار گروه وارنا بر حسب احترام اجتماعی دارای مرتبه متفاوتی هستند. در پایین این چهار گروه بندی نجس­ها هستند، یعنی افرادی که در موقعیتی پست تر از همه قرار دارند. بالاترین این گروه بندی ها کاست بزرگ برهمن­ها هستند که مذهبی هستند. پس از آن کاست «کشاتریا» یا کاست جنگ جویان قرار گرفته اند. سومین کاست «ویشیاها» یا کشاورزان و بازرگانان هستند. بعضی قائل به دسته چهارم، «شودراهایا»، یا پیشه وران و مستخدمین هستند. و آنانی که بی کاست هستند را «برون­کاست» می خوانند که همان نجس­ها هستند. نجسها یا «پاریاها» گروه محرومین از حقوق اجتماعی را تشکیل می دهند که نوازندگان طبل در مراسم تشییع هستند. نظام کاستی به منظور توزیع مردم و گروه ها در برخی از جوامع ماقبل صنعت پدید آمد و با نظام مبتنی بر طبقات اجتماعی در جامعه صنعتی مشابهت اندکی دارد.
کاست ها نباید را با کلان ها، سلک ها، و گروه های نیمه بسته قبل از انقلاب صنعتی یکسان شمرد.
منابع:
1 ) بیروت، آلن؛ فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه دکتر باقر ساروخانی، تهران، انتشارات کیهان، چاپ اول، 1366.
2 ) گیدت، آنتونی؛ جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، چاپ پنجم، 1378.
3 ) ساروخانی، باقر؛ درآمدی بر دائرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران، انتشارات کیهان، 1370.
پژوهشکده باقرالعلوم . نویسنده : سمانه خالدی

کاست ( CASTE ) :[اصطلاح جامعه شناسی]شکلی از قشربندی که در آن موقعیت اجتماعی فرد از هنگام تولد تعیین گردیده و نمی تواند تغییر داده شود. عملاً هیچ گونه ازدواج میان گروهی بین اعضای گروههای کاستی گوناگون وجود ندارد.
منبع https://rasekhoon. net

نژاد - نوعی نظام اجتماعی طبقاتی، بر مبنای نقش های انتسابی که حق گذر به طبقه دیگر را ندارند - در میان آریای های هندو به خصوص رواج داشته است


کلمات دیگر: