تنها، فردا، جدا جدا، به تنهایی، یکان یکان، انفرادا، یک یک، فردا فرد
فردافرد
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
یکایک یک بیک .
یک یک یگان یگان . یکایک
یک یک یگان یگان . یکایک
فرهنگ معین
( فرداًفرد ) (فَ دَ نْ فَ ) [ ع . ] (ق مر. ) یکایک ، یکی یکی .
لغت نامه دهخدا
( فرداًفرد ) فرداًفرد. [ ف َ دَن ْ ف َ ] ( از ع ، ق مرکب ) یک یک. یگان یگان. ( ناظم الاطباء ). یکایک. ( یادداشت به خط مؤلف ) : درویشان را فرداًفرد التماس کرد که از حضرت خواجه التماس نمایید. ( انیس الطالبین ص 172 ).
فرهنگ عمید
۱. به صورت فردفرد.
۲. (صفت ) یک به یک، یکایک.
۲. (صفت ) یک به یک، یکایک.
کلمات دیگر: