مترادف فرزی : تردستی، جلادت، چابکی، چالاکی، شطارت
متضاد فرزی : کندی
تردستی، جلادت، چابکی، چالاکی، شطارت ≠ کندی
فرزی . [ ف َ ] (اِ) به معنی فرزین است که بیاید. (آنندراج ). رجوع به فرزان و فرزین شود.
فرزی . [ ف ِ ] (حامص ) سرعت . (یادداشت به خط مؤلف ). || چابکی . چالاکی . چستی . (یادداشت به خط مؤلف ).
خوب زندگی کردن - کسی که خوب زندگی می کند
فرزی بک کلمه مرکب متشکل از "فر" به معنی شکوه،جلال و والایی و "زی" به معنی زیستن و زندگانی است. به عبارت دیگر "فرزی" به معنی "با شکوه زیستن" می باشد.
کلمه ای ترکیبی است به معنای باشکوه زیستن: فَر+زی که فَر به معنای «باشکوه» و زی همان بن مضارع از مصدر «زیستن» .