کلمه جو
صفحه اصلی

کار گذاشته شده

مترادف و متضاد

impacted (صفت)
بهم چسبیده، تحت فشار، با هم جوش خورده، با هم جمع شده، کار گذاشته شده، میان چیزی گیر کرده


کلمات دیگر: