مترادف فراست : ادراک، تفرس، دانایی، درایت، دریافت، زیرکی، کیاست، مهارت، هشیاری، هوش، هوشمندی، هوشیاری، قیافه شناسی
برابر پارسی : هوش، زیرکی، هوشیاری
insight, instinct, sense, keen guess
acumen, clairvoyance, perceptiveness, perceptivity, sagacity, tact
(تلفظ: fe(a)rāsat) (عربی) زیرکی ، هوشیاری ، درک و فهم ؛ (در تصوف) هوشیاری و دریافت امور پنهانی از روی ظواهر امور ، یا اشراف بر ضمایر .
ادراک، تفرس، دانایی، درایت، دریافت، زیرکی، کیاست، مهارت، هشیاری، هوش، هوشمندی، هوشیاری
قیافهشناسی
۱. ادراک، تفرس، دانایی، درایت، دریافت، زیرکی، کیاست، مهارت، هشیاری، هوش، هوشمندی، هوشیاری
۲. قیافهشناسی
(فَ سَ) [ ع . فراسة ] (مص ل .) 1 - سواری کردن . 2 - مهارت داشتن در اسب - شناسی .
(فِ سَ) [ ع . فراسة ] 1 - (مص م .) ادراک و دریافتن باطن چیزی با دیدن ظاهر آن . 2 - (اِمص .) ادراک ، دریافت . 3 - زیرکی ، هوشیاری .
فراست . [ ف َ س َ ] (ع مص ) سواری کردن و دانائی در مقدمه ٔ اسبان و اسب شناختن . (غیاث اللغات ). اسب شناسی است و درباره ٔ آن کتابها به فارسی و عربی نگاشته شده است . رجوع به فَراسَة شود.
سعدی .
اوحدی .
۱. سواری کردن.
۲. ماهر بودن در سواری و شناختن اسب.
۳. سوارکاری.
۱. دریافتن و ادراک باطن چیزی از نظر کردن به ظاهر آن.
۲. هوشیاری؛ تیزهوشی؛ زیرکی.
۳. [قدیمی] = قیافهشناسی