چیزی که پسندیده عقل باشد
عقل گزین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عقل گزین. [ ع َ گ ُ ] ( ن مف مرکب )چیزی که پسندیده عقل باشد. ( آنندراج ) :
خدایگان صفتی کش خدای داد بهم
سه چیز روح فزا و سه چیز عقل گزین.
خدایگان صفتی کش خدای داد بهم
سه چیز روح فزا و سه چیز عقل گزین.
میرمعزی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: