کلمه جو
صفحه اصلی

سر بگریبان بردن

فرهنگ فارسی

کنایه از فکر کردن و اندیشه نمودن

لغت نامه دهخدا

سر بگریبان بردن. [ س َ ب ِ گ ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از فکر کردن و اندیشه نمودن. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ). رجوع به سر شود.


کلمات دیگر: