<div class="boxBd">فغفوری. [ ف َ ] ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به فغفور. ( یادداشت مؤلف ). بغپوری. ( فرهنگ فارسی معین ). || به کنایت ترک ، پیرو یا مطیع فغفور : <br>نیاید با تو در خاکت نه فغفوری نه خاقانی.<div class="au">سنائی.</div> || نوعی چینی نفیس که از چین آرند.( یادداشت مؤلف ) : دویست عدد چینی فغفوری.( تاریخ بیهقی ). || ( اِخ ) چینیان. ( آنندراج ). مردم چین یا ترکستان : <br>چو فارغ شد از غارت فوریان <br>کمر بست بر کین فغفوریان.<div class="au">نظامی.</div></div>

فغفوری. [ ف َ ] ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به فغفور. ( یادداشت مؤلف ). بغپوری. ( فرهنگ فارسی معین ). || به کنایت ترک ، پیرو یا مطیع فغفور : نیاید با تو در خاکت نه فغفوری نه خاقانی. سنائی. || نوعی چینی نفیس که از چین آرند.( یادداشت مؤلف ) : دویست عدد چینی فغفوری.( تاریخ بیهقی ). || ( اِخ ) چینیان. ( آنن

لغت نامه دهخدا

<div class="boxBd">( صفت ) منسوب به فغفور بغپوری : نیابد با تو در خاکت نه فغفوری نه خاقانی .</div>

( صفت ) منسوب به فغفور بغپوری : نیابد با تو در خاکت نه فغفوری نه خاقانی .

فرهنگ فارسی

<div dir="ltr"><p>belonging to the Chinese emperors</p></div>

فغفوری

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا