کلمه جو
صفحه اصلی

شظ

فرهنگ فارسی

دشوار آمدن کار بر کسی و در مشقت انداختن وی را آن کار یا شظ قوم یا گوشه بستن جوال را .

لغت نامه دهخدا

شظ. [ ش َظظ] ( ع اِ ) بقیه روز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بقیه روز. ج ، اشظاظ. ( از اقرب الموارد ).

شظ. [ ش َظظ ] ( ع مص ) دشوار آمدن کار بر کسی ودر مشقت انداختن وی را آن کار. || شظ قوم ؛ متفرق و پریشان ساختن یا راندن ایشان را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ستیخ کردن مرد نره خود را. || شظاظ کردن در گوشه جوال. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). چوب در گوشه جوال کردن. ( المصادر زوزنی ): شظ وعاء؛ شظاظکردن آن. ( از اقرب الموارد ). || گوشه بستن جوال را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

شظ. [ ش َظظ ] (ع مص ) دشوار آمدن کار بر کسی ودر مشقت انداختن وی را آن کار. || شظ قوم ؛ متفرق و پریشان ساختن یا راندن ایشان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ستیخ کردن مرد نره ٔ خود را. || شظاظ کردن در گوشه ٔ جوال . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چوب در گوشه ٔ جوال کردن . (المصادر زوزنی ): شظ وعاء؛ شظاظکردن آن . (از اقرب الموارد). || گوشه بستن جوال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


شظ. [ ش َظظ] (ع اِ) بقیه ٔ روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بقیه ٔ روز. ج ، اشظاظ. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: