کلمه جو
صفحه اصلی

رعج

لغت نامه دهخدا

رعج . [ رَ ] (ع اِ) گوسپند بسیار مانند رمه . (از اقرب الموارد).


رعج. [ رَ ] ( ع مص ) بی آرام شدن. ( ناظم الاطباء ). || بی آرام کردن کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || پی هم درخشیدن برق. ( از ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || توانگر کردن خدای کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

رعج. [ رَ ع َ ] ( ع مص ) بسیار شدن مال و اولاد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بسیار شدن مال کسی. ( از اقرب الموارد ).

رعج. [ رَ ] ( ع اِ ) گوسپند بسیار مانند رمه. ( از اقرب الموارد ).

رعج . [ رَ ] (ع مص ) بی آرام شدن . (ناظم الاطباء). || بی آرام کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پی هم درخشیدن برق . (از ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || توانگر کردن خدای کسی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


رعج . [ رَ ع َ ] (ع مص ) بسیار شدن مال و اولاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بسیار شدن مال کسی . (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: