سر گرداندن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
روی بر گرداندن . اعراض کردن .
لغت نامه دهخدا
سر گرداندن. [ س َ گ َ دَ ] ( مص مرکب ) روی برگرداندن. اعراض کردن :
از سیل چو کوه سر مگردان
سیلی خور و روی برمگردان.
سر نگردانم از پرستشگاه.
از آن بیچاره تر مسکین نباشد.
از سیل چو کوه سر مگردان
سیلی خور و روی برمگردان.
نظامی.
گر نه تا زنده ام به خدمت شاه سر نگردانم از پرستشگاه.
نظامی.
هر آن کو سر بگرداند ز حکمت از آن بیچاره تر مسکین نباشد.
سعدی.
کلمات دیگر: