( فطسة ) فطسة. [ ف َ س َ ] ( ع اِ ) یکی از فطس. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). حب الاس. ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فطس شود. || پوست جانور مرده.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مهره ای که بدان زنان مردان را بند کنند. ( منتهی الارب ).
فطسة. [ ف َ طَ س َ ] ( ع اِمص ) پهنایی بینی و بستگی و پراکندگی استخوان آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فطسة. [ ف َ طَ س َ ] ( ع اِمص ) پهنایی بینی و بستگی و پراکندگی استخوان آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).