کلمه جو
صفحه اصلی

رعام

لغت نامه دهخدا

رعام. [ رُ ] ( ع مص ) سخت لاغر گردیدن پس روان شدن آب بینی ، و این معنی گاه از کَرُم َآید. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || نگاهبانی چیزی کردن. || انتظار فروشدن. آفتاب نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

رعام. [ رَ ] ( ع اِمص ) تیزی نظر.( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

رعام. [ رُ ] ( ع اِ ) آبی که از بینی اسب یا گوسپند رود به علتی یا عام است از هر دو. ج ِ اَرعِمَة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

رعام . [ رَ ] (ع اِمص ) تیزی نظر.(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).


رعام . [ رُ ] (ع اِ) آبی که از بینی اسب یا گوسپند رود به علتی یا عام است از هر دو. ج ِ اَرعِمَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


رعام . [ رُ ] (ع مص ) سخت لاغر گردیدن پس روان شدن آب بینی ، و این معنی گاه از کَرُم َآید. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نگاهبانی چیزی کردن . || انتظار فروشدن . آفتاب نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).



کلمات دیگر: