چون عقیق مانند عقیق
عقیق وار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عقیق وار.[ ع َ ] ( ص مرکب ) چون عقیق. مانند عقیق :
عقیق وار شده ست آن زمین ز بس که ز خون
به روی دشت و بیابان فروشده است آغار.
عقیق وار شده ست آن زمین ز بس که ز خون
به روی دشت و بیابان فروشده است آغار.
عنصری.
کلمات دیگر: