کلمه جو
صفحه اصلی

شطنوفی

لغت نامه دهخدا

شطنوفی. [ ش َ طَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به شطنوف که دهی است در مصر. ( از معجم البلدان ).

شطنوفی. [ش َ طَ ] ( اِخ ) نورالدین ابوالحسن علی بن یوسف جریر لخمی شطنوفی شافعی ، معروف به ابن جهضم همدانی ( متولد 647 هَ. ق. متوفای 713 هَ. ق. در قاهره ). از دانشمندان مصر بود و در علم نحو و تفسیر ید طولی داشت. و از وی آثاری به یادگار مانده از آنجمله است : بهجةالاسرار و معدن الانوار. در مناقب محیی الدین ابی محمد عبدالقادر جیلی چ مصر 1301 هَ. ق. ( از معجم المطبوعات ).

شطنوفی . [ ش َ طَ ] (ص نسبی ) منسوب است به شطنوف که دهی است در مصر. (از معجم البلدان ).


شطنوفی . [ش َ طَ ] (اِخ ) نورالدین ابوالحسن علی بن یوسف جریر لخمی شطنوفی شافعی ، معروف به ابن جهضم همدانی (متولد 647 هَ . ق . متوفای 713 هَ . ق . در قاهره ). از دانشمندان مصر بود و در علم نحو و تفسیر ید طولی داشت . و از وی آثاری به یادگار مانده از آنجمله است : بهجةالاسرار و معدن الانوار. در مناقب محیی الدین ابی محمد عبدالقادر جیلی چ مصر 1301 هَ . ق . (از معجم المطبوعات ).



کلمات دیگر: