سبک گردیدن سبک شدن و شتابیدن
زهف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زهف. [ زَهََ ] ( ع مص ) سبک گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || سبک یافتن باد چیز را و سبک بردن آن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || سبکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سبکی و جلدی و چالاکی. ( ناظم الاطباء ). سبک شدن و شتابیدن. ( غیاث ) :
ور بخسبد هست چون اصحاب کهف
صوفیان کردند پیش شیخ زهف.
سگ چو عارف گشت شد اصحاب کهف.
ور بخسبد هست چون اصحاب کهف
صوفیان کردند پیش شیخ زهف.
مولوی.
سگ چو عالم گشت شدچالاک زهف سگ چو عارف گشت شد اصحاب کهف.
مولوی.
|| برجستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برجستگی. ( ناظم الاطباء ).کلمات دیگر: