بلبل و عندلیب
زهرابی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زهرابی. [ زُ ] ( اِ ) شمشیر تابداری که از فولاد اعلا ساخته شده باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 49 شود.
زهرابی. [ زَ ] ( اِ ) بلبل و عندلیب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 42 و زهرآب شود.
زهرابی. [ زَ ] ( اِ ) بلبل و عندلیب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 42 و زهرآب شود.
زهرابی . [ زَ ] (اِ) بلبل و عندلیب . (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 42 و زهرآب شود.
زهرابی . [ زُ ] (اِ) شمشیر تابداری که از فولاد اعلا ساخته شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به لسان العجم شعوری ج 2 ص 49 شود.
کلمات دیگر: