کلمه جو
صفحه اصلی

زهراء

لغت نامه دهخدا

زهراء. [ زَ ] ( ع ص ، اِ ) گاو ماده دشتی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || زن درخشان روی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). زن سپیدروی. || ابر سپید در آخر روز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مؤنث ازهر یعنی سپید و نیکو و روشن. ج ، زُهْر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). زهرا. مؤنث ازهر. درخشنده. درخشنده روی.سپیدروی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زهرا شود. || ( اِخ ) یکی از دو سوره بقره و آل عمران به جهت کثرت احکام شرعی و اسماء الهی که دارند. و تثنیه آن زهراوان. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

زهراء. [ زَ ] ( اِخ ) زهرا. لقب حضرت فاطمه رضی اﷲ عنها لکرمها و صفائها. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).فاطمة الزهراء، زوجه امام علی. ( از اقرب الموارد ).لقب حضرت فاطمه رضی اﷲ عنها از آنکه آن حضرت سپیدپوست بودند، مأخوذ از زُهره که بمعنی بیاض و حسن است.( غیاث ) ( آنندراج )... لانها اذا قامت فی محرابها زهر نورها لاهل السماء کما یزهر نورالکواکب لاهل الارض. ( ناظم الاطباء ). لقب فاطمه بنت محمد مصطفی صلی اﷲ علیه وآله و سلم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
ز فرزند زهرا و حیدر گرفتم
من این سیرت راستین محمد.
ناصرخسرو.
آن روز در آن هول وفزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا.
ناصرخسرو.
چون به حب آل زهرا روی شستی روز حشر
نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا.
ناصرخسرو.
آن خدیجه همتی کز نسبتش
بانوان را قدر زهرا دیده ام.
خاقانی.
شبهت حوانویسم تهمت هاجر نهم
چادر مریم ربایم پرده زهرا درم.
خاقانی.
رجوع به فاطمه شود.

زهراء. [ زَ ] ( اِخ ) شهری است به مغرب . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شهری در اندلس که عبدالرحمن سوم و جانشینان وی آنرا بنا کردند و آن در انقلاب بربر ( 1010 م. ) خراب شد. ( فرهنگ فارسی معین ). سرایه ای است از عجائب ابنیه دنیا، آن را ابوالمظفر عبدالرحمن بن عبداﷲ، ملقب به ناصر یکی از ملوک اموی اندلس پی افکند، نزدیکی قرطبه ( در اول سال 325 هَ. ق. ) و میان آن و قرطبه چهار میل و دو ثلث میل است. طول زهراء از شرق به غرب دوازده هزار و هفتصد ذراع... و عدد ستونهای آن چهار هزار و سیصد و دروازه های آن بیش از بیست و پنج است و ناصر جبایت بلاد را سه بخش می کرد ثلثی جنید را و ثلثی ذخیره را و ثلثی عمارت زهراء را و جبایت اندلس در این وقت 5480000 دینار بود بعلاوه 765000 دینار که از سوق و... عاید می شد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). محلی است در اسپانیا در جوار قرطبه که به دستور عبدالرحمن سوم بنام محبوبه وی بسال 936 م. بنا شد . ( یادداشت ایضاً ) : و کرسیهما [ ای عبدالرحمن الناصربن محمدبن عبداﷲ و ابنه ، الحکم المستنصر ] الزهراء. ( نفح الطیب ج 1 ص 140 ). رجوع به معجم البلدان و الحلل السندسیه و عیون الانباء و تمدن اسلام جرجی زیدان ج 5 ص 96 شود.

زهراء. [ زَ ] (اِخ ) زهرا. لقب حضرت فاطمه رضی اﷲ عنها لکرمها و صفائها. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).فاطمة الزهراء، زوجه ٔ امام علی . (از اقرب الموارد).لقب حضرت فاطمه رضی اﷲ عنها از آنکه آن حضرت سپیدپوست بودند، مأخوذ از زُهره که بمعنی بیاض و حسن است .(غیاث ) (آنندراج )... لانها اذا قامت فی محرابها زهر نورها لاهل السماء کما یزهر نورالکواکب لاهل الارض . (ناظم الاطباء). لقب فاطمه بنت محمد مصطفی صلی اﷲ علیه وآله و سلم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ز فرزند زهرا و حیدر گرفتم
من این سیرت راستین محمد.

ناصرخسرو.


آن روز در آن هول وفزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا.

ناصرخسرو.


چون به حب آل زهرا روی شستی روز حشر
نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا.

ناصرخسرو.


آن خدیجه همتی کز نسبتش
بانوان را قدر زهرا دیده ام .

خاقانی .


شبهت حوانویسم تهمت هاجر نهم
چادر مریم ربایم پرده ٔ زهرا درم .

خاقانی .


رجوع به فاطمه شود.

زهراء. [ زَ ] (اِخ ) شهری است به مغرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شهری در اندلس که عبدالرحمن سوم و جانشینان وی آنرا بنا کردند و آن در انقلاب بربر (1010 م .) خراب شد. (فرهنگ فارسی معین ). سرایه ای است از عجائب ابنیه ٔ دنیا، آن را ابوالمظفر عبدالرحمن بن عبداﷲ، ملقب به ناصر یکی از ملوک اموی اندلس پی افکند، نزدیکی قرطبه (در اول سال 325 هَ . ق .) و میان آن و قرطبه چهار میل و دو ثلث میل است . طول زهراء از شرق به غرب دوازده هزار و هفتصد ذراع ... و عدد ستونهای آن چهار هزار و سیصد و دروازه های آن بیش از بیست و پنج است و ناصر جبایت بلاد را سه بخش می کرد ثلثی جنید را و ثلثی ذخیره را و ثلثی عمارت زهراء را و جبایت اندلس در این وقت 5480000 دینار بود بعلاوه ٔ 765000 دینار که از سوق و... عاید می شد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). محلی است در اسپانیا در جوار قرطبه که به دستور عبدالرحمن سوم بنام محبوبه ٔ وی بسال 936 م . بنا شد . (یادداشت ایضاً) : و کرسیهما [ ای عبدالرحمن الناصربن محمدبن عبداﷲ و ابنه ، الحکم المستنصر ] الزهراء. (نفح الطیب ج 1 ص 140). رجوع به معجم البلدان و الحلل السندسیه و عیون الانباء و تمدن اسلام جرجی زیدان ج 5 ص 96 شود.


زهراء. [ زَ ] (ع ص ، اِ) گاو ماده ٔ دشتی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زن درخشان روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زن سپیدروی . || ابر سپید در آخر روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مؤنث ازهر یعنی سپید و نیکو و روشن . ج ، زُهْر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زهرا. مؤنث ازهر. درخشنده . درخشنده روی .سپیدروی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زهرا شود. || (اِخ ) یکی از دو سوره ٔ بقره و آل عمران به جهت کثرت احکام شرعی و اسماء الهی که دارند. و تثنیه ٔ آن زهراوان . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: