کلمه جو
صفحه اصلی

عقفسه

لغت نامه دهخدا

( عقفسة ) عقفسة. [ ع َ ف َ س َ ] ( ع مص ) بدخوی کردن سپس نیک خویی ، گویند ما عقفسه ؛ یعنی کدام چیز است که بد کرد او را سپس نیک خوئی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

عقفسة. [ ع َ ف َ س َ ] (ع مص ) بدخوی کردن سپس نیک خویی ، گویند ما عقفسه ؛ یعنی کدام چیز است که بد کرد او را سپس نیک خوئی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: