کلمه جو
صفحه اصلی

فطیس

لغت نامه دهخدا

فطیس. [ ف ِطْ طی ] ( معرب ، اِ ) پتک بزرگ. لغت رومی یا سریانی است. ( از منتهی الارب ). پتک بزرگ. خایسک بزرگ. ( زمخشری یادداشت مؤلف ). مطرقه بزرگ یا پتک بزرگ کلان که بدان آهن را می کوبند به هندی آن را کهن گویند. ( غیاث ).

فطیس. [ ف ُ طَ ] ( اِخ ). ابن سلیمان بن عبدالملک بن زیاد دبیر، وزیر و نخستین کس از خاندان بنی فطیس بود که در اندلس به وزارت رسید و بسال 205 هَ. ق. / 820 م. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

فطیس . [ ف ِطْ طی ] (معرب ، اِ) پتک بزرگ . لغت رومی یا سریانی است . (از منتهی الارب ). پتک بزرگ . خایسک بزرگ . (زمخشری یادداشت مؤلف ). مطرقه ٔ بزرگ یا پتک بزرگ کلان که بدان آهن را می کوبند به هندی آن را کهن گویند. (غیاث ).


فطیس . [ ف ُ طَ ] (اِخ ). ابن سلیمان بن عبدالملک بن زیاد دبیر، وزیر و نخستین کس از خاندان بنی فطیس بود که در اندلس به وزارت رسید و بسال 205 هَ . ق . / 820 م . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).



کلمات دیگر: