بخشنده , سخي , باسخاوت , فراوان , پربرکت
معطاء
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
معطاء. [ م ِ ] (ع ص ) بسیار دهش بخشنده و مذکر و مؤنث در آن یکسان است . ج ، مَعاطی ، مَعاطی ّ. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
معطاء. [ م َ ] ( ع ص ) مؤنث امعط. زن بی موی. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گرگ ماده موی ریخته. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ارض معطاء؛ زمین بی گیاه. ج ، مُعط. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) عورت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اندوه و غم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ناپاکی. ( ناظم الاطباء ). کار زشت. ( از اقرب الموارد ).
معطاء. [ م ِ ] ( ع ص ) بسیار دهش بخشنده و مذکر و مؤنث در آن یکسان است. ج ، مَعاطی ، مَعاطی . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معطاء. [ م ِ ] ( ع ص ) بسیار دهش بخشنده و مذکر و مؤنث در آن یکسان است. ج ، مَعاطی ، مَعاطی . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معطاء. [ م َ ] (ع ص ) مؤنث امعط. زن بی موی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرگ ماده ٔ موی ریخته . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ارض معطاء؛ زمین بی گیاه . ج ، مُعط. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) عورت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اندوه و غم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ناپاکی . (ناظم الاطباء). کار زشت . (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: