پر اب , ابدار , شاداب , پرپشت , با شکوه , مست کردن , مشروبخوار , الکلي
معشب
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
معشب. [ م ُ ش ِ ] ( ع ص ) معشبة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد شود.
کلمات دیگر:
پر اب , ابدار , شاداب , پرپشت , با شکوه , مست کردن , مشروبخوار , الکلي