جربه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جربة. [ ج َ رَب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است بمغرب که آن را جربه بتخفیف با نیز گویند. (از معجم البلدان ). رجوع بجربه شود.
جربه. [ ] ( اِخ ) خلیجی است در جنوب شرقی تونس. طول آن از شمال بجنوب 130 و ازشرق بغرب 90هزارگز است. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ).
جربه. [ ج ُ رَب ْ ب َ ] ( اِخ ) کوهی است از آن بنی عامر. ( معجم البلدان ). کوهی است. ( منتهی الارب ). آنرا جَرَبَّة نیز گویند. ( منتهی الارب ).
جربه. [ ج َ ب َ / ب ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز است. و در 20 هزارگزی جنوب خاوری اهواز در کنار راه آهن اهواز به بندر شاهپور واقع شده و محلی دشت و گرمسیر است. 75 تن سکنه شیعه عربی و فارسی زبان دارد آب آن از چاه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن در تابستان اتومبیل رواست ساکنان از طایفه جبارات می باشند این آبادی را یربه نیز می نامند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
جربه . [ ] (اِخ ) خلیجی است در جنوب شرقی تونس . طول آن از شمال بجنوب 130 و ازشرق بغرب 90هزارگز است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
جربه . [ ج َ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز است . و در 20 هزارگزی جنوب خاوری اهواز در کنار راه آهن اهواز به بندر شاهپور واقع شده و محلی دشت و گرمسیر است . 75 تن سکنه ٔ شیعه ٔ عربی و فارسی زبان دارد آب آن از چاه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن در تابستان اتومبیل رواست ساکنان از طایفه ٔ جبارات می باشند این آبادی را یربه نیز می نامند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
جربه . [ ج َ رَب ْ ب َ ] (ع اِ) گروه خران ، یا درشت و قوی از خران و مردمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مردمان قوی در صورتی که گروهی متساوی باشند. (از اقرب الموارد). گروه خران درشت و قوی از خران را نیز گفته اند. (ذیل اقرب الموارد). || زهار خر. || بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || عیال مرد که بخورند و نفع نبخشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
جربه . [ ج ُ رَب ْ ب َ ] (اِخ ) کوهی است از آن بنی عامر. (معجم البلدان ). کوهی است . (منتهی الارب ). آنرا جَرَبَّة نیز گویند. (منتهی الارب ).
جربة. [ ج َ ب َ ] (اِخ ) دهی است به مغرب . (منتهی الارب ). مخفف جُرَبَّة و جرب بتشدید باء نام دهی است بمغرب که در کتاب الفتوح ذکر آن بسیار آمده است در حدیث حنش آمده ، که با رویفعبن ثابت در قریه ای بمغرب بنام جربه جنگیدیم سپس خطیبی از میان ما بپاخاست و گفت : ای مردم جز آنچه از رسول خدا(ص ) شنیده ام چیزی نگویم تا آخر روایت . ابوعبید بکری گوید که جزیره ٔ جربه در نزدیک قابس واقع است و باغهای فراوان دارد و مردم آنجا موجب فساد در بر و بحر شوند و آنان از خوارج اند. (از معجم البلدان ). در نخبة الدهر دمشقی جربة بکسر اول و فتح ثالث ضبط شده است .شاید یکی مصحف دیگری باشد. رجوع به این کلمه شود.
جربة. [ ج ِ ب َ ] (ع اِ) کشت زار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مزرعة. (اقرب الموارد). || زمین بی آب و گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زمین فراخ (زمین پاک و بی گیاه ). (از اقرب الموارد). || زمین شیارکرده و آراسته برای کشت درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زمین که شایسته ٔ کشت و غرس درخت باشد. (از اقرب الموارد). ج ، جِرَب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و از لیث نقل شده که : جربة؛ بقعه ای است که گیاه نیکو دارد. (اقرب الموارد). || پوست پاره یا بوریا و مانند آن که برکناره ٔ چاه اندازند تاآب در چاه نریزد و شکسته نگردد. یا آن پوست پاره و مانند آن که در نهر اندازند تا آب بر آن رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
جربة. [ ج ِ ب َ ] (اِخ ) جزیره ای است که شهری در ساحل آن قرار دارد و برای رسیدن بدان باید از بحر قیصر عبور کرد. در آنجا درختان خرما و سیب و سایر میوه ها فراوان است به طوری که بفاصله ٔ چند میلی بوی خوش آنها بمشام میرسد. این جزیره از بلاد افریقیه ساحلی بمغرب بحر محیط قرار دارد. رجوع بنخبة الدهر دمشقی ص 234 و جَربَةشود. و مؤلف قاموس الاعلام آرد: جزیره ای است در جنوب تونس در خلیج جربه طول آن از شرق به غرب و از شمال به جنوب 38 هزارگز است . محصول آن خرما، زیتون ، انجیر، انگور و جز آن است و 45000 تن سکنه دارد. نام قدیمی این جزیره منینکس بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). و رجوع بهمین کتاب شود.
دانشنامه عمومی
جربه بزرگ ترین جزیره شمال آفریقا است.
جزیره جربه
ویکی پدیای عربی.
دانشنامه آزاد فارسی
جِرْبِه
جزیره ای نزدیک ساحل جنوب شرقی تونس۱، در خلیج قابس۲. ۵۱۰ کیلومتر مربع مساحت و ۹۲,۳۰۰ نفر جمعیت دارد (۱۹۸۴). شهر مهم آن حمت السوق است. با تنگۀ۳ کم عمقی از سرزمین اصلی۴ جدا می شود، که زمانی رومی ها روی آن پُل ساخته بودند. از مهم ترین مراکز جذب جهانگرد تونس است. محصولات بومی آن عبارت اند از زیتون، خرما، پرتقال، و اسفنج. ابتدا مسکن رومی ها بود، در ۶۵۵م به تصرّف اعراب درآمد، سپس به ترتیب سیسیلی ها۵، نورمان ها۶، ترک ها، و فرانسوی ها برآن مسلط شدند. در محل منینکس۷ باستانی بنا شده است، و خرابه های کارتاژی و به ویژه رومیِ فراوانی دارد، ازجمله یک طاق نصرت و دو قلعه.
TunisiaGulf of GabèschannelmainlandSiciliansNormansMeninx