تامار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تامار. ( اِخ ) خواهر ابشالوم که آمنون از راه حسدوی را ملوث کرده با وی هم بستر شد. ( کتاب دوم سموئیل 13 کتاب اول تواریخ ایام 3:9 ) ( قاموس کتاب مقدس ).
تامار. ( اِخ ) دخت ابشالوم بود. ( کتاب دوم سموئیل 14:27 ) ( قاموس کتاب مقدس ).
تامار. ( اِخ ) اسم مکانی است که بطرف شرقی یهودا واقع است. ( کتاب حزقیال 47:19 و 48:28 ) و در تعیین موضعآن اختلاف است. بعضی بر آنند که همان «تدمر» است که در دشت بود. رجوع به تدمر شود. ( قاموس کتاب مقدس ).
تامار. (اِخ ) اسم مکانی است که بطرف شرقی یهودا واقع است . (کتاب حزقیال 47:19 و 48:28) و در تعیین موضعآن اختلاف است . بعضی بر آنند که همان «تدمر» است که در دشت بود. رجوع به تدمر شود. (قاموس کتاب مقدس ).
تامار. (اِخ ) خواهر ابشالوم که آمنون از راه حسدوی را ملوث کرده با وی هم بستر شد. (کتاب دوم سموئیل 13 کتاب اول تواریخ ایام 3:9) (قاموس کتاب مقدس ).
تامار. (اِخ ) (به عبری درخت خرما). اسم زنی است که به دو نفر از اولاد یهودا یعنی «عیرو» بعد از فوت او به «اونان » تزویج شد و چون اونان سرای فانی را بدرود گفت ، پدرش وعده داد که هرگاه پسرم «شیله » بحد بلوغ رسد، ترا بدو تزویج نمایم اما چون شیله بالغ گردید و یهودا بوعده ٔ خود وفا ننمود، تامار حیله ای انگیخته حالتی صورت داد که خسوره اش به وی درآمد و بهیچ وجه وی را نشناخت . چنانکه این مطلب در کتاب پیدایش 38 مفصلاً مذکور است . (از قاموس کتاب مقدس ).
دانشنامه عمومی
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، شابک ۹۶۴-۳۳۱-۰۶۸-X