کلمه جو
صفحه اصلی

راغد

لغت نامه دهخدا

راغد. [ غ ِ ] ( ع ص ) زندگی خوش و وسیع. ج ، رَغَد چون خدم و خادم. ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). و رجوع به رَغَد شود.

راغد. [ غ ِ] ( اِخ ) صحرایی است در دناقل در قسمت جنوبی حبشه و 120هزارگزی باختری ساحل دریای سرخ که مساحت آن 2400 میلیون گز مربع میباشد. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ).
- بادراغد ؛ بادی که از سوی راغد وزد. رجوع به بادراغد شود. ( از یادداشت مؤلف ).

راغد. [ غ ِ ] (ع ص ) زندگی خوش و وسیع. ج ، رَغَد چون خدم و خادم . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). و رجوع به رَغَد شود.


راغد. [ غ ِ] (اِخ ) صحرایی است در دناقل در قسمت جنوبی حبشه و 120هزارگزی باختری ساحل دریای سرخ که مساحت آن 2400 میلیون گز مربع میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
- بادراغد ؛ بادی که از سوی راغد وزد. رجوع به بادراغد شود. (از یادداشت مؤلف ).



کلمات دیگر: