پشته های بلند که سیل به آن نرسد
زبا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زبا. [ زَب ْ با ] (اِخ ) لغتی است در زباء. لقب ملکه ٔ روم . (تاج العروس ). رجوع به زباء شود.
زبا. [ زُ ] (ع اِ) پشته های بلند که سیل بدان نرسد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
چه روی راه تردد قضی الامر فقم
چه کنی نقش تخیل بلغ السیل زباه .
رجوع به زبی شود.
چه روی راه تردد قضی الامر فقم
چه کنی نقش تخیل بلغ السیل زباه .
انوری .
رجوع به زبی شود.
زبا. [ زُ ] ( ع اِ ) پشته های بلند که سیل بدان نرسد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
چه روی راه تردد قضی الامر فقم
چه کنی نقش تخیل بلغ السیل زباه .
زبا. [ زَب ْ با ] ( اِخ ) لغتی است در زباء. لقب ملکه روم. ( تاج العروس ). رجوع به زباء شود.
چه روی راه تردد قضی الامر فقم
چه کنی نقش تخیل بلغ السیل زباه .
انوری.
رجوع به زبی شود.زبا. [ زَب ْ با ] ( اِخ ) لغتی است در زباء. لقب ملکه روم. ( تاج العروس ). رجوع به زباء شود.
کلمات دیگر: