جنس گیاهی است از اقسام نخلیات که از برگ نوعی از آن نخ محکم مشهوری ساخته است . و این گیاه بخصوص در ماداگاسکار کاشته می شود .
رافیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رافیه . [ ی َ ] (اِخ ) رجوع به رافیا و رفح شود.
رافیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث رافی ، زن رفوگر. (از المنجد). و رجوع به رافی و راف شود.
رافیة. [ی َ ] (ع اِ) جنس گیاهی است از اقسام نخلیات که از برگ نوعی از آن نخ محکم مشهوری ساخته میشود. و این گیاه بخصوص در ماداگاسکار کاشته میشود. (از المنجد).
( رافیة ) رافیة. [ ی َ ] ( ع ص ) تأنیث رافی ، زن رفوگر. ( از المنجد ). و رجوع به رافی و راف شود.
رافیة. [ی َ ] ( ع اِ ) جنس گیاهی است از اقسام نخلیات که از برگ نوعی از آن نخ محکم مشهوری ساخته میشود. و این گیاه بخصوص در ماداگاسکار کاشته میشود. ( از المنجد ).
رافیه. [ ی َ ] ( اِخ ) رجوع به رافیا و رفح شود.
رافیة. [ی َ ] ( ع اِ ) جنس گیاهی است از اقسام نخلیات که از برگ نوعی از آن نخ محکم مشهوری ساخته میشود. و این گیاه بخصوص در ماداگاسکار کاشته میشود. ( از المنجد ).
رافیه. [ ی َ ] ( اِخ ) رجوع به رافیا و رفح شود.
کلمات دیگر: