کلمه جو
صفحه اصلی

صبوه

لغت نامه دهخدا

صبوة. [ ص َ وَ ] (ع اِمص ) نادانی جوانی . || کودکی . (منتهی الارب ) : و میل طبیعت در اوقات صبوت بملاعب و ملاهی زیادت اسباب تأخیر درک امانی است . (سندبادنامه ص 283). || بازی . || (مص ) میل کردن بسوی کودکی و مشتاق آن شدن . (منتهی الارب ). || میل کردن بجوانی و نادانی . (تاج المصادر بیهقی ). || میل کردن دل بکسی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ) (دهار). || (اِ) تیزجای شمشیر و جز آن که قریب بطرف است . (منتهی الارب ).


صبوة. [ ص ِ وَ ] (ع اِ) ج ِ صبی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


( صبوة ) صبوة. [ ص َ وَ ] ( ع اِمص ) نادانی جوانی. || کودکی. ( منتهی الارب ) : و میل طبیعت در اوقات صبوت بملاعب و ملاهی زیادت اسباب تأخیر درک امانی است. ( سندبادنامه ص 283 ). || بازی. || ( مص ) میل کردن بسوی کودکی و مشتاق آن شدن. ( منتهی الارب ). || میل کردن بجوانی و نادانی. ( تاج المصادر بیهقی ). || میل کردن دل بکسی. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( مصادر زوزنی ) ( دهار ). || ( اِ ) تیزجای شمشیر و جز آن که قریب بطرف است. ( منتهی الارب ).

صبوة. [ ص ِ وَ ] ( ع اِ ) ج ِ صبی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: