کلمه جو
صفحه اصلی

راغنی

لغت نامه دهخدا

راغنی. [ غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به راغن که از قراء سغد سمرقند میباشد. ( از انساب سمعانی ).

راغنی. [ غ َ ] ( اِخ ) ابومحمد احمدبن محمدبن علی بن نصر سامی راغنی دبوسی. او از ابوبکر اسماعیلی روایت کرد و ابومحمد عبدالعزیزبن محمد نخشبی از او روایت دارد. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 ). و رجوع به انساب سمعانی شود.

راغنی . [ غ َ ] (اِخ ) ابومحمد احمدبن محمدبن علی بن نصر سامی راغنی دبوسی . او از ابوبکر اسماعیلی روایت کرد و ابومحمد عبدالعزیزبن محمد نخشبی از او روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 1). و رجوع به انساب سمعانی شود.


راغنی . [ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب است به راغن که از قراء سغد سمرقند میباشد. (از انساب سمعانی ).



کلمات دیگر: