کلمه جو
صفحه اصلی

صبوء

لغت نامه دهخدا

صبوء. [ ص ُ ] ( ع مص ) از کیشی به کیشی شدن. ( منتهی الارب ). از دینی بدینی شدن و صابی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). از دینی بدینی شدن. ( مصادر زوزنی ). || برآمدن دندان کودک. ( منتهی الارب ). دندان برآمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). برآمدن نشتر شترکره. || راه نمودن دشمن را بر ایشان. نمودار شدن بر ایشان. || پیش کرده شدن طعام پس انگشت ننهادن بر آن. || طلوع کردن ثریا. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: