صاحب آنندراج این کلمه را بهمین صورت یعنی با کاف فارسی بمعنی بیگارکه کار فرمودن بی مزد باشد آورده است و گوید از برهان قاطع نقل کرده است و حال آنکه در برهان با کاف تازی آمده است
شاگر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شاگر. [ گ ِ ] ( اِ ) صاحب آنندراج این کلمه را بهمین صورت یعنی با کاف فارسی بمعنی بیگار که کار فرمودن بی مزد باشد آورده است و گوید از برهان قاطع نقل کرده است و حال آنکه در برهان با کاف تازی آمده است. شاکر. شاکار. رجوع به شاکر شود.
کلمات دیگر: