کلمه جو
صفحه اصلی

راعده

لغت نامه دهخدا

( راعدة ) راعدة. [ ع ِ دَ ] ( ع ص ، اِ ) ابر با بانگ. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از المنجد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ابر با رعد. ( مهذب الاسماء ). ابر باتندر. ( یادداشت مؤلف ). || ابر غرنده بی باران. ( از تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و منه المثل : صلف تحت الراعده در حق پرگوی بی خیر گویند.( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از المنجد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مثل برای کسی که زیاد حرف میزند ولی عمل نمیکند. ( از تاج العروس ).
- بنوراعدة ؛ بطنی است از عرب. ( آنندراج ).

راعدة. [ ع ِ دَ ] (ع ص ، اِ) ابر با بانگ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از المنجد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ابر با رعد. (مهذب الاسماء). ابر باتندر. (یادداشت مؤلف ). || ابر غرنده ٔ بی باران . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و منه المثل : صلف تحت الراعده در حق پرگوی بی خیر گویند.(از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از المنجد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مثل برای کسی که زیاد حرف میزند ولی عمل نمیکند. (از تاج العروس ).
- بنوراعدة ؛ بطنی است از عرب . (آنندراج ).



کلمات دیگر: