یکی از ولایات جمهوری مکزیک
زاکاتکاس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زاکاتکاس. [ ت ِ ] ( اِخ ) یکی از ولایات جمهوری مکزیک و محل مهم استخراج نقره است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
زاکاتکاس. [ ت ِ ] ( اِخ ) پایتخت جمهوری زاکاتکاس است. این شهر مرکز مهم معادن این ولایت و مشتمل بر دیرها و کنیسه های بزرگ و زیبا است در یکی از کنیسه های زیبای آن دو آجر نقره ( معمودیه ) بکار رفته است. کالینس نیز در اهمیت تالی آن است و واقع بر کنارنهری بهمین نام میباشد. سکنه این شهر 33000 تن اند.( از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی آغواس کالینتس شود.
زاکاتکاس. [ ت ِ ] ( اِخ ) پایتخت جمهوری زاکاتکاس است. این شهر مرکز مهم معادن این ولایت و مشتمل بر دیرها و کنیسه های بزرگ و زیبا است در یکی از کنیسه های زیبای آن دو آجر نقره ( معمودیه ) بکار رفته است. کالینس نیز در اهمیت تالی آن است و واقع بر کنارنهری بهمین نام میباشد. سکنه این شهر 33000 تن اند.( از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی آغواس کالینتس شود.
زاکاتکاس . [ ت ِ ] (اِخ ) یکی از ولایات جمهوری مکزیک و محل مهم استخراج نقره است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
زاکاتکاس . [ ت ِ ] (اِخ ) پایتخت جمهوری زاکاتکاس است . این شهر مرکز مهم معادن این ولایت و مشتمل بر دیرها و کنیسه های بزرگ و زیبا است در یکی از کنیسه های زیبای آن دو آجر نقره (معمودیه ) بکار رفته است . کالینس نیز در اهمیت تالی آن است و واقع بر کنارنهری بهمین نام میباشد. سکنه ٔ این شهر 33000 تن اند.(از دائرة المعارف بستانی ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی آغواس کالینتس شود.
کلمات دیگر: