کلمه جو
صفحه اصلی

رافقی

لغت نامه دهخدا

رافقی . [ ف ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به رافقة که شهر بزرگی است بر فرات و امروزه رقة نامیده میشود. (از انساب سمعانی ).


رافقی . [ ف ِ ] (اِخ ) محمدبن خالدبن جبلة رافقی ،که بخاری در صحیح از او روایت کرد، و او از عبیداﷲ بن موسی روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).


رافقی. [ ف ِ ] ( ص نسبی ) منسوب است به رافقة که شهر بزرگی است بر فرات و امروزه رقة نامیده میشود. ( از انساب سمعانی ).

رافقی. [ ف ِ] ( اِخ ) ابوبکر محمدبن جعفربن احمد عاص رافقی ، معروف به ابن صابونی از اهل رقة بود سپس به بغداد رفت و در آنجا از احمدبن اسحاق... و حسن بن جریر الصوری و احمدبن محمدبن صلت بغدادی روایت کردو ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی از او روایت دارد. ( از انساب سمعانی ).

رافقی. [ ف ِ ] ( اِخ ) حسین بن محمدبن محمد، چنانکه بعضی گفته اند در اصطلاح رجالی عبیداﷲ رافقی است و نسب وی به رافقة است که بگفته قاموس دیهی است در بحرین و همچنین شهری است در کوهستان و نام دو موضع دیگر و نیز شهری است در ساحل فرات که امروزه به رقة معروف است. ( از ریحانة الادب ج 2 ).

رافقی. [ ف ِ ] ( اِخ ) محمدبن خالدبن جبلة رافقی ،که بخاری در صحیح از او روایت کرد، و او از عبیداﷲ بن موسی روایت دارد. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).

رافقی . [ ف ِ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن محمد، چنانکه بعضی گفته اند در اصطلاح رجالی عبیداﷲ رافقی است و نسب وی به رافقة است که بگفته ٔ قاموس دیهی است در بحرین و همچنین شهری است در کوهستان و نام دو موضع دیگر و نیز شهری است در ساحل فرات که امروزه به رقة معروف است . (از ریحانة الادب ج 2).


رافقی . [ ف ِ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن جعفربن احمد عاص رافقی ، معروف به ابن صابونی از اهل رقة بود سپس به بغداد رفت و در آنجا از احمدبن اسحاق ... و حسن بن جریر الصوری و احمدبن محمدبن صلت بغدادی روایت کردو ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی از او روایت دارد. (از انساب سمعانی ).



کلمات دیگر: