منزوی عزلت گرفته در بروی خلق بسته
در فراز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
درفراز. [ دَ ف َ ] ( ص مرکب ) منزوی. عزلت گرفته. در بروی خلق بسته :
گنج علمند و فضل اگرچه ز بیم
درفراز و دهن بمسمارند.
گنج علمند و فضل اگرچه ز بیم
درفراز و دهن بمسمارند.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: