کلمه جو
صفحه اصلی

زلیلی

لغت نامه دهخدا

زلیلی. [ زِل ْ لی لا ] ( ع مص ) از مصدر زل ، لغزیدن پای در گل یا در سخن و خطا کردن. ( منتهی الارب ). زل و زلا و زلیلاء و زلیلی. رجوع به زل شود. ( ناظم الاطباء ). در زلل گذشت. ( آنندراج ). رجوع به زل ، زلل و ماده قبل شود.

زلیلی. [ زِل ْ لی لا ] ( ع اِ ) زلل. ( منتهی الارب ). رجوع به زلل در همین لغت نامه شود.

زلیلی . [ زِل ْ لی لا ] (ع اِ) زلل . (منتهی الارب ). رجوع به زلل در همین لغت نامه شود.


زلیلی . [ زِل ْ لی لا ] (ع مص ) از مصدر زل ، لغزیدن پای در گل یا در سخن و خطا کردن . (منتهی الارب ). زل و زلا و زلیلاء و زلیلی . رجوع به زل شود. (ناظم الاطباء). در زلل گذشت . (آنندراج ). رجوع به زل ، زلل و ماده ٔ قبل شود.



کلمات دیگر: