کلمه جو
صفحه اصلی

رزدار

فرهنگ فارسی

دارنده رز نگهدارنده رز داربست یا چوبی که زیر درخت مو زنند تا روی آن قرار گیرد .

لغت نامه دهخدا

رزدار. [ رَ ] ( نف مرکب ) دارنده رز. نگهدارنده رز. || ( اِ مرکب ) داربست یا چوبی که زیر درخت مو زنند تا روی آن قرار گیرد :
بنگرید آن رز و آن پایک رزداران
درهم افکنده چوماران زبر ماران.
منوچهری ( آنندراج ).

رزدار. [ رَ ] ( اِ مرکب ) در آستارا این نام را به کرکف که نوعی افراست دهند. توسکا. توسا. ( یادداشت مؤلف ). مرحوم دکتر ساعی در تعریف توسکا، دو نوع آن را که درایران می روید نام می برد و گوید این دو گونه را بنامهای توسکا، توسه ، تسکا، توسا، رزدار، سیاه توسه و سفید توسه می خوانند. رجوع به جنگل شناسی ج 2 ص 172 شود.

رزدار. [ رَ ] (اِ مرکب ) در آستارا این نام را به کرکف که نوعی افراست دهند. توسکا. توسا. (یادداشت مؤلف ). مرحوم دکتر ساعی در تعریف توسکا، دو نوع آن را که درایران می روید نام می برد و گوید این دو گونه را بنامهای توسکا، توسه ، تسکا، توسا، رزدار، سیاه توسه و سفید توسه می خوانند. رجوع به جنگل شناسی ج 2 ص 172 شود.


رزدار. [ رَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ رز. نگهدارنده ٔ رز. || (اِ مرکب ) داربست یا چوبی که زیر درخت مو زنند تا روی آن قرار گیرد :
بنگرید آن رز و آن پایک رزداران
درهم افکنده چوماران زبر ماران .

منوچهری (آنندراج ).



دانشنامه عمومی

رزدار، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان رضوان شهر در استان گیلان ایران است.
این روستا در دهستان خوشابر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۳۷ نفر (۳۷خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: